زندگي يه فرصت دوباره نيست زندگي ابر کبود و پاره نيست
زندگي فکر گل اقاقيه هنوزم هست و هنوزم باقيه
چه سخته تو زمستون با غريبي آشنا شي
يا اينکه وقتي بهار شد يه جوري ازش جدا شي
چه سخته بي بهونه ميوه هاي کالو چيدن
به خدا کم قصه اي نيست چند روزي تو رو نديدن
چه سخته اون کسي که مي گفت واسه چشات مي ميره
بره و ديگه سراغي از تو و نگات نگيره