سفارش تبلیغ
صبا ویژن
blogsTemplates for your blogpersianblogpersianyahoo
آنکه خود را بشناسد به غیر خود آگاهتر است . [امام علی علیه السلام]
« دلتا »

  نویسنده: Cilex  
 

یک جنگ صلیبی.تو یک سحرا یا یک جایی پر از درخت قلعه خودت رو بنا میکنی.مردم به وجود میان.آنها غذا میخواهند،‌ انبار غذا میسازی.با پایه های بلند تا موشها نتوانند وارد شوند.ولی کو غذا؟ مزرعه گندم را همین دور و اطراف احداث میکنی ولی گندم خام که نشد غذا.آسیاب میسازی و گندمها را آرد میکنی.چی آرد؟آرد رو میشه خورد؟نــــه! نمیشه. نانوایی درست میکنی و آردها رو تبدیل به نون میکنی تا مردم سیر باشند.نون الی که نمیشه غذا.در یک مزرعه کوچیک چنتا گاو پرورش میدی.از شیرشون پنیر درست میکنی.ولی مردم توقع زیادتری دارند.
انها گوشت آهو هوس کردن.شکارچیان میتونند آهو‌ها رو شکار کرده و گوشتشون رو به خورد مردم بدند.آفرین! تو موفق شدی شیکم مردم رو سیر کنی!بعدش چی؟ مردم تفریح نیخان؟جایی که بتونند عبادت کنند نمیخان؟تو واسه این هم راه حل داری.میای ازگیاهان نوشیدنی درست میکنی تا مردها بتونند توش بچرند.(باریکلا مرد سالاری) اِ...پس زنا چی؟مهم نیست....میای یه کلیسا میسازی.کلیسا که چه عرض کنم.نیمی کلیسا و نیمی مسجد.مردم توش عبادت میکنن و ازدواج.
حالا تو داری تو قلعت میچری که یه دفعه دلقکت میاد بهت میگه:"دیده بانان خبر از آمدن گروهی از سربازان دشمن را میدهند.حالا چه غلطی بکنیم!".اینجاست که اون انگوری که میخوردی میپره تو گلوت.خطر!لرد رو به موت هست ولی نجات میابی.فکر اونجاشو نکرده بودی؟ دشمن تا دقایقی بعد میرسه به قلعت و تو رو هم مثل یه مرغ سر میبره.از بد روزگار قلعت دیوار نداره یعنی opene.همه چشمشون به تو دوخته شده.باید کاری بکنی مردم در خطرند.ولی تو هر چی که نداشته باشی یه مخ خوب داری.مختصات دشمن رو میگیری.تو تو فکرت یه تله داری.میای دور و بر قلعت رو تیغهای پنهان میزاری.اینجاست که دشمن میاد و گرفتار تله تو میشه.حالاپایکوبی.آفرین!تو موفق شدی.دلقک میاد جلو میگه:"سرورم! به نظرم باید هفت شبانه روز جشن و پایکوبی برگزار کنیم".تو یه لحظه احساس میکنی بین چنتا احمق گیر افتادی.میری به اتاقت.داری فکر میکنی.همین نزدیکیها یه معدن سنگ وجود داره.تو کارخانه‌هایی اونجا بنا میکنی و سنگ میکشی بیرون.دور و اطراف رو برجها و دیوارهای مستحکم میسازی.از نظر ارتش هم هیچی کم نداری.حالا شدی قدرت اول منطقه.باید به فکر حمله باشی.دشمن کیه؟
لردی با یک کلاه که دور و اطرافش رو پارچه بسته.سربازانش هم خیلی لباسای ساده‌ای دارن.ولی.... اونجا غنائم و امکانات فراوونه.اونجا مردم در رفاه هستن.مثل اینجا نیست که بیماری باشه و وضع مردم هم عصف بار باشه.اونها طبیب دارن.دانشمند دارند.فیلسوف دارن.اونها ابن سینا دارن.اونها فارابی رو دارند ولی ما چی؟باید تصرفشون بکنیم.حمله.....حمله.........!.............؟؟!......!//...............

ولی ما شکست خوردیم ولی شما فکر کن بردیم.آخه این فقط یه بازیه.ولی آیا هدف همینه؟هدف از ساخت این بازی، بازی کردن و سرگرم شدنه؟؟نـــــــــــــــــــــــــــــــــــه عزیزم.اونها هدفشون بالاتر از اینهاست.اونها تو بازیاشون فرهنگشونو ترویج میکنن.مثل ما بیکار نیستند که از چنتا موضوع درپیتی و کلیشه‌ای کارتونهای مضخرف بسازند.اونها کارهای احمقانه‌ای مثل فیلتر کردن اورکات نمیکنن.اونها از چنتا کاراکتر و شخصیت بی ریشه و مضخرف بازی یا فیلمی میسازند که به شهرت جهانی میرسه.ما هم میایم فرهنگ و شخصیتهای بزرگی همچون فردوسی یا حتی رزمندگان که با جان و دل از میهن دفاع کردند رو میزاریم کنار و میچسبیم به ابزارهای اونها و حتی مخلوق بی ریشه اونها رو تمجید هم میکنیم.
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟تو رو خدا شما بگین چرا؟؟؟؟؟


 
   
پنج شنبه 84 مرداد 20 ساعت 10:10 عصر

   1   2   3   4   5   >>   >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  دلتا
.:*مدیر باید برود....*:.
مربی جدید تیم ملی:دلتا
همسایه آزاری 2 - پرنس
شاهزاده ایرانی
[عناوین آرشیوشده]
 
پارسی بلاگ

خانه مدیریت شناسنامه ایمیل

139450: کل بازدید

1 :بازدید امروز

8 :بازدید دیروز

 RSS 

 
آرشیو
 
درباره خودم
« دلتا »
Cilex
یک موجودی هستم که به دو چیز بیشتر از هرچیز علاقه دارم یکی بازی و دیگری فوتبال! و انسان از دو چیز هرگز سیر نمیشود یکی علم و دیگری ثروت.
 
لوگوی خودم
« دلتا »
 
عکس رفقام
 
رفقام
 
 
 
اشتراک